گاهی با خودت تنها می شوی و می خواهی هر آنچه در ذهن داری را برای کسی بگویی.
به همین دلیل نیز برخی از ما به نوشتن روی می آوریم، برخی دنبال ضبط کردن پادکست می رویم و شاید هزاران راه دیگر که هر کدام از آنها به انتقال مفاهیم دز میان انسان ها می انجامد.
زمان نسبتا اندکی از ورود وبلاگ به زندگی نویسندگان می گذرد اما خیلی ها این راه را رها کردند و رفتند به دنبال روش های سریع نری تا بتوانند افکار و ایده هایشان را آسان تر به مخاطبان خود برسانند.
اما خیلی ها می پرسند که آیا وبلاگ نویسی ارزش سابقش را دارد یا نه ؟
باید گفت از اولین روز هایی که وبلاگ نویسی در ایران مد شده بود هم همه وبلاگ نویس ها به صورت جدی نسبت به نوشتن وبلاگ اقدام نمی کردند، بلکه برعکس تعداد قابل توجهی از اشخاص متفاوتی که وبلاگ ها را اشغال کرده بودند صرا به قرار دادن عکس و متن های عاشقانه اکتفا می کردند.
امروز هم می توان گفت نویسندگانی مه وبلاگ نویسی را به عنوان یک کار روز مره در برنامه زندگی خود نگنجانده بودند از آن خارج شده اند و تنها تعدادی از افراد علاقمند نسبت به نگارش در وبلاگ ها علاقه نشان می دهند.
همیشه فکر کردن هم خوب نیست!
شاید بسیاری از افرادی که به نوشتن علاقه دارند سعی می کنند بیشتر از سایرین در طی روز فکر کنند؛ به همین واسطه نیز در آخر شب دست به نگارش مطلب می زنند.
اما مشکل اینجاست که بسیاری از متفکران در طی زندگی خود مشکلات فکری قابل توجهی پیدا می کنند؛ آنها همه چیز را به گونه ای رویایی می بینند و تلاش می کنند که زندگی ایدال گرای خود را به بستر گفتمان های روزانه بیاورند که این می تواند مشکلات مختلفی را برای چنین افرادی در پی داشته باشد.
چرا فکر کردن می تواند آسیب زا باشد
نباید از یاد برد که در جامعه ای زندگی می کنیم که بسیاری از افراد علاقه ای به فکر کردن در آن از خود نشان نمی دهند.
از این رو تضاد قابل توجهی میان چنین افرادی با جامعه به وجود می آید.
شاید بار ها شنیده باشید که معلم ها، دانشمندان و یا هرکدام از اهالی تفکر دیگر در جامعه با افراد عالی متفاوت هستند.
این افراد جامعه را به گونه ای دیگر می بینند و انتظار آن را دارند که جامعه در مسیر فکری آنها گام بردارد.