پرستو جان کمی دیر آمدی انگار
پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۳۱ ب.ظ
پرستو جان کمی دیر آمدی انگار
کجا بودی که دلگیر آمدی این بار
دقیقا ابتدای عاشقی رفتی
و من در انتظار لحظه دیدار
غزل های سپیدم را نوشتم من
به خط خون به روی چهره دیوار
دو باره این منم ،این من ، من تنها
اسیر دست و بازوی شبی بیمار
که من را میبرد تا انتهای من
منی در امتداد جاده تکرار
وحشت شد هم آغوش اتاق من
برای شدت مفهوم این آزار
و اشکانم که از سرمای بغضی سرد
بلورین میشود بر صفحه گیتار
پرستو جان شکسته بال پروازم
کماکان من اسیر خانه ام انگار
من عادت کرده ام تنها ترین باشم
غزل بافی کنم با خون یک خودکار
شعری از حمید رضا قهر مانزاده (عارف)
- ۹۹/۰۴/۱۲