امشب بیا و خیره به احساس من بمان
جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۱۲ ب.ظ
امشب بیا و خیره به احساس من بمان
لبریزم از سکوت پر از خاطراتمان
شاید به زخم این همه آتش که میزنی
پیدا کنم دو قطره از آن آب و آسمان
وقتی غروب به خانه نزدیک میشود
گوئی که میشوم شبحی بین مردگان
میتر سم از خیال خیانت که با من است
راحت نمیگذارد ام امشب به جانتان
دیگر غزل مجال نوشتن نمی دهد
از بس که وزن و قافیه گیج است و ناتوان
زخم دلم دوباره دهن باز کرده است
شاید رسیده عمق جراحت به استخوان
عارف قهرمانزاده