وبلاگ شخصی عارف قهرمانزاده


دست نوشته های عارف قهرمانزاده

یلدا زنیست که از حوالی پاییز میرسد

یلدا زنیست که از حوالی پاییز میرسد
یلدا زنیست
گم شده در انحنای سرد
او میرسد تا که ما را به سرد ترین فصل میتلا کند
یلدا زنیست فاحشه که از حوالی سیبری
هر ثلث سال یک بار به در خانه میکوبد
او میرسد و تمام مردان باکره شهر را میپوشد
یلدا زنیست با یک جفت انار قرمز و لبهای سرخ با تن پوشی سبز
یلدا زنیست که فکر تلافی کردن درد های زمستان های سال قبل را با خود میکشد
یلدا، زشت ترین آیه در کتاب فصل
حساب های سال پیش را بستان
برو، دیگر کسی به فکر انار قرمز و لبهای سرخ نیست
اینبار که آمدی
تو را به خانه نخواهم برد
تو را میان کوچه های شهر میکشم
تا تمام بچه های کار طعم انار های قرمزت را بدانند
لب های سرخ تورا قاچ کنند
و تن پوش گرم تورا بپوشند
باید تو را سر سفره تنگ دست ترین زنان شهر ببرم
تا از تمام تو سهم یک سال خود را بردارند
و از مزرعه گندم چشم هایت هزاران گندم را انبار کنند
آخ یلدا
زن،باکره ی داستان من
یلدای فصل های پر از التهاب
 
عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰
عارف قهرمان زاده:
نویسنده، روزنامه نگار، شاعر و پژوهشگر
زمینه فعالیت: گردشگری، جامعه شناسی و اکوتوریسم
بسیاری از مطالب و مفاهیم قابل اشتراک هستند به همین امید هنوز بلاگر هستم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان