وبلاگ شخصی عارف قهرمانزاده

دست نوشته های عارف قهرمانزاده

وبلاگ شخصی عارف قهرمانزاده

دست نوشته های عارف قهرمانزاده

سلام خوش آمدید

چگونه می‌توان این همه سختی را تحمل کرد؟ هر روز که می‌گذرد، انگار باری سنگین‌تر بر دوشم گذاشته می‌شود. این دردها کهنه نمی‌شوند؛ بلکه در دل تکرار می‌شوند و مثل زخمی کهنه، دوباره و دوباره باز می‌شوند.

چگونه می‌توان این همه درد کشید و باز هم به راه ادامه داد؟ در شب‌های تاریک، وقتی که حتی ماه هم روی از من برمی‌گرداند، این سوال در ذهنم می‌چرخد. دردهایی که گویی بی‌پایانند، همچون موج‌هایی که به ساحل ضربه می‌زنند، بارها و بارها به من می‌رسند و مرا به لرزه می‌اندازند.

و چگونه می‌توان این همه صبر کرد؟ در دنیایی که صبر نیز به گمانم فراموش شده، چگونه می‌توان به امید روزی نشست که شاید این سختی‌ها پایان یابد؟ اما آیا پایانی برای این مسیر هست؟ یا این درد و تنهایی تا ابد همدم من خواهند بود؟

  • ۰ نظر
  • ۱۰ شهریور ۰۳ ، ۱۷:۰۱
  • عارف قهرمانزاده

برگ‌ها یکی‌یکی از درختان فرو می‌ریزند، و من در این تنهایی عمیق‌تر فرو می‌روم. هر بادی که از میان شاخه‌ها عبور می‌کند، زمزمه‌ای از یادآوری نام‌های آشنایی است که اکنون دیگر نیستند. من تنها هستم، و صدای خش‌خش برگ‌های زیر پایم، انگار صدای قدم‌های دوردست‌هایی است که مرا به این نقطه رساندند.

اکنون می‌دانم چه کسانی من را به این تنهایی محکوم کرده‌اند. چهره‌ها و خاطراتی که زمانی برایم سرپناهی بودند، اکنون چون سایه‌ای سنگین بر دلم نشسته‌اند. هر لحظه از این پاییز، مرا به یاد همان روزهایی می‌اندازد که قلبم شکسته شد، و فهمیدم که دیگر چیزی جز تنهایی همدم من نخواهد بود.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ شهریور ۰۳ ، ۱۶:۵۸
  • عارف قهرمانزاده
تو کریستوف کلمب باش
من یک قاره متروکم روی نقشه بی کسی
تو کریستوف کلمب باش بگو از راه میرسی
 
من یک جنگ جهانی که یک هیتلر  کم داره
من یک شهر بی طرف که هی روش بمب میباره
 
یک اقیانوس خسته یک ساحل طولانی
صدها نهنگ بی مغز باز اومدن مهمانی
 
بیا آتش بس بده به جنگ این سرزمین
تو صلیب سرخ باش تو مرکز فلسطین
 
دستور بده نهنگ ها توی ساحل نمیرن
رو کویر خشک ما ابرا بارون بگیرن
 
یه چرنوبیل که هیچی دیگه سمتش نمیاد
یه دیکتاتور که دنیا دیگه اونو نمیخواد
 
یک جنگل مخوف ام یک خونه رعب آور
پر از حیوان وحشی پر از کفتار لاغر
 
یک تابوت مرموز تو اهرام ثلاثه
یک طلسم که هرکی دست بزنه میبازه
 
عارف قهرمان زاده
 
نیروگاه اتمی چرنوبیل
 
  • عارف قهرمانزاده

چه ایرادی داره آدم
سرش گرم خودش باشه
بخواب زودتر از مردم
که صبح زود هم پاشه

مگه عیبی داره آدم
یه کنجی کز کنه تنها
بدور از هر کی میشناسه
بدور از کل آدمها

شب آغاز برف و یخ
پر از احساس وهم انگیز
یه چای سرد و بی مزه
یه کلبه تو دل پاییز

پر از تکرار دیروزم
پر از خالی ترین رویا
بغل کن باز خیالم رو
بزار تا گم بشه سرما

هنوزم تو رگ گیتار
پر از نت های تکرار
هنوزم آسمون هر شب
رو سقف کلبه میباره

تو قلبت سربی و سرد
تو قلبت سخت و نامرد
تو که عاشق نبودی تا
ببینی غم چیا کرده

تو سهمت دوری از من بود
من اینو دیر فهمیدم
من اما جای تو هر شب
به این دیوونه خندیدم

عارف قهرمانزاده

 

  • ۰ نظر
  • ۰۴ خرداد ۰۰ ، ۰۲:۰۸
  • عارف قهرمانزاده
بمناسبت روز تولد

عارف قهرمانزادهتا ابتدای سوز فروردین
از انتهای آخر خرداد
درگیر دنیای خودم بودم
تا دست آخر اتفاق افتاد

دنیای من برعکس دنیاتون
نه ماه کامل با خودم درگیر
من بودم نه ماه بی حرفی
تو یک حباب مات بی تصویر

تا حکم آزادی به بالم خورد
یک قطعه از پازل به جاش افتاد
من روح پاک بی غشی بودم
سطحی که نم نم روش خراش افتاد

تو گوش من اذن و اذان خواندند
بر روی سینه آیت الکرسی
روی لباسم آیه و سنجاق
اهل محل مشغول رو بوسی

اما کسی چیزی نمیدونست
از گریه های رقت آمیزم
انگشت توی گوششون کردن
وقتی که دیدن اشک میریزم

  • ۱ نظر
  • ۰۱ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۳۴
  • عارف قهرمانزاده
وبلاگ شخصی عارف قهرمانزاده

عارف قهرمان زاده:
نویسنده، روزنامه نگار، شاعر و پژوهشگر
زمینه فعالیت: گردشگری، جامعه شناسی و اکوتوریسم
بسیاری از مطالب و مفاهیم قابل اشتراک هستند به همین امید هنوز بلاگر هستم.

آخرین نظرات
پیوندها