چگونه میتوان این همه سختی را تحمل کرد؟ هر روز که میگذرد، انگار باری سنگینتر بر دوشم گذاشته میشود. این دردها کهنه نمیشوند؛ بلکه در دل تکرار میشوند و مثل زخمی کهنه، دوباره و دوباره باز میشوند.
چگونه میتوان این همه درد کشید و باز هم به راه ادامه داد؟ در شبهای تاریک، وقتی که حتی ماه هم روی از من برمیگرداند، این سوال در ذهنم میچرخد. دردهایی که گویی بیپایانند، همچون موجهایی که به ساحل ضربه میزنند، بارها و بارها به من میرسند و مرا به لرزه میاندازند.
و چگونه میتوان این همه صبر کرد؟ در دنیایی که صبر نیز به گمانم فراموش شده، چگونه میتوان به امید روزی نشست که شاید این سختیها پایان یابد؟ اما آیا پایانی برای این مسیر هست؟ یا این درد و تنهایی تا ابد همدم من خواهند بود؟
- ۰ نظر
- ۱۰ شهریور ۰۳ ، ۱۷:۰۱