من مانده ام و وسعت سنگین راه ها
يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۲ ق.ظ
من مانده ام و وسعت سنگین راه ها
با شرمی از نکرده ترین گناه ها
این شهر در مقابل من قد کشیده است
چون سوزنی گه گم شده ما بین کاه ها
سرخ و سفید و زرد رنگی نمانده است
من مانده ام و بوسه تلخ از سیاه ها
چون شاه کشوری که در آن کودتا شده است
دلگیرم از خیانت سخت سپاه ها
یوسف ترین شهر خودم بوده ام ولی
از قصر رفته ام و رسیدم به چاه ها
گرگینه های هیز و شکم باره در مسیر
باید گذشت از لب این پرت گاه ها
شعری چکید و قامت من را به خون کشید
هل من مبارزی وسط قتل گاه ها
من زنده ام هنوز و غزل فکر میکنم.
یک معجزه است در وسط مرده خواه ها
عارف قهرمانزاده