وبلاگ شخصی عارف قهرمانزاده


دست نوشته های عارف قهرمانزاده

شنیدم شصت و شش قمری به دیدار خدا رفتند

شنیدم شصت و شش قمری به دیدار خدا رفتند
لباس حج به تن کردند و تا کوه دنا رفتند

سوار آسمان بودند و زاگرس بالشان را چید
کسی حتی نمی داند چگونه ? از کجا رفتند

شنیدم شصت و شش قمری به قاف قصه کوچیدند
ره سیمرغ روشن بود و آنها از خفا رفتند

زمین جایی برای فتح پاهای کبوتر هاست
سحر گاه غم انگیزی به سمت کبریا رفتند

دوباره اشک می بارد به روی پرسشی از درد
کسی آیا نمیداند که قمری ها کجا رفتند ?

حمیدرضا(عارف) قهرمان زاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

یک شب خروس دهکده را خواب برده بود

 

یک شب خروس دهکده را خواب برده بود
ماه و ونوس دهکده را خواب برده بود

فرهاد قصه تیشه خود را غلاف کرد
زیبای روس دهکده را خواب برده بود

دیوی رسید تا دم بیت العروس ما
اما عروس دهکده را خواب برده بود

شیری نمانده بود که تا غرشی کند
سگ های لوس دهکده را خواب برده بود

شیخی رسید و خواست که دادی ز حق کند
اما نفوس دهکده را خواب برده بود

تزویر و احتکار و ریا مانده بود بعد
بخش خلوص دهکده را خواب برده بود

هر آنچه بود دهکده را دزد برده بود
شاه عبوس دهکده را خواب برده بود

شاعر به خواب رفت و کسی با خبر نبود
آن شب خروس دهکده را خواب برده بود

عارف قهرمانزاده

 

 

عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

ارابه خورشید پر از خون زمان بود


    غروب

ارابه خورشید پر از خون زمان بود

از کوه که رد شد کمرش شکل کمان بود

 

خورشید که گیسوی خودش را ز رخ کوه 

برچید ندیدی که شفق هم نگران بود

 

ژرفای خیال من این شهر غم انگیز 

در موزه آن پنجره ها در جریان بود

 

من در پس آن پنجره ها گم شده بودم

گشتم پی یک مرد که بی نام و نشان بود

 

پیدا کنی ای کاش مرا وارث لیلا

چشمان تو جاییست که در حسرتمان بود

 

شیر از لب خورشید در آن کاسه شب ریخت

بی نور شد این شمع که در کالبد جان بود

 

یاد آوریم کرد که یک شب بگذشت 

فرتوت شد این روح که دیروز جوان بود

 

شاعر حمید رضا(عارف) قهرمانزاده
 

 

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

عشق بی واهمه در گیر تو کرده است مرا

عارف قهرمانزاده

عشق بی واهمه در گیر تو کرده است مرا
همچو دستی به تهه حادثه برده است مرا

حاصل کسر میان من و ما چیزی نیست
عشق محدود تو صد بار شمرده است مرا

من و تاریکی شب شیشه عمرم در مشت
عشق این گونه به دست تو سپرده است مرا

چون سواری که به یک تیر در افتاده به خاک *
ناخن از درد به شنزار تو برده است مرا

معتقد بودم و هستم به غزل واره مرگ
کوره راهی که به سمت تو کشیده است مرا

ترسم این است به جایی نرسد دادم تا
شاعر از درد در این شعر فشرده است مرا

 

عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

دلگیرم و خراب میروم دیگر

عارف قهرمانزاده

 

 

دلگیرم و خراب میروم دیگر

دیگر از این سراب میروم دیگر

 

رو راست عکس من بر عکس من نبود

از جلد تنگ قاب میروم دیگر

 

درگیر رفتنم دلگیر ماندنی

هی فال بیجواب ، میروم دیگر

 

دل در دلم نبود یک فصل قبل این

از حجم اضطراب میروم دیگر

 

ماندن برای من مرداب بودن است

ای شهر بی شتاب میروم دیگر

 

اهلی ترین غزل رامم نمیشود

از دست این عقاب میروم دیگر

 

مادر برای من یک خواب دیده است

از شهر ؛ رفته خواب ، میروم دیگر

 

استاده مادرم در چار چوب در

قران جام آب میروم دیگر

 

حمید رضا قهرمانزاده (عارف )

 

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

بر هم زن آرامش ملت دهه شصتی

دهه شصت

 

بر  هم زن آرامش ملت دهه شصتی
باید بکشد سخت خجالت دهه شصتی

یک عمر به دنبال همین رابطه بودیم
کاشف به عمل آمده علت دهه شصتی

شیخ اجل و مولوی و حضرت اسحاق
همواره نمودند ملامت دهه شصتی

این عامل بر هم زن آرامش بازار
بر شیب تورم تب سرعت دهه شصتی

سر کرده اشرار و خلافت گر داعش
در منطقه کردست جنایت دهه شصتی

سر چشمه بدبختی منظومه ی شمسی است
دارد به همین مساله شهرت دهه شصتی

از روی همین هاست اگر زلزله آمد
طوفان شن و عامل نکبت دهه شصتی

در قسم هنر دست رساندند به اسکار
هر چند که در شاخه وحشت دهه شصتی

ای خاک جهان بر سر این قوم پر از ننگ
اسطوره هرگونه وخامت دهه شصتی

بیکار و عذب مانده و سربار پدر شد
بر باغ جماعت شده آفت دهه شصتی

 

عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

چشم تو

 

عارف قهرمانزاده

 

 

لعنتی چشم تو یک شعر پر از ایهام است
واژه در واژه غزل واره پر ابهام است

کوه نور است ویا تل عقیق یمنی
مثل یک شعله چه زیبا چه نا آرام است

آینه گیج در اندیشه تفسیر تنت
وحی چشمان تو آغاز هزار الهام است

مرکز ثقل زمینی, وصف مبهوت هبوت
سیب صد چرخ زده قصه بی انجام است

اشک در چشم تو میاید ترسی به تنم
نوح در فکر نجات همه از فرجام است

لشکر روم در اندیشه تسخیر تو اند
انقلابست که از فکر تو در انجام است

بولشویکی تر از آنی که لنین میخواهد
اثر سخت برامس آن نت بی هنگام است

نیوتون مرد به هم ریخته از جذبه توست
بل فقط فکر شنودیست که بی اتمام است

هر که در فکر تو باشد سرطان میگیرد
سرطانی نشود عاقبتش سرسام است

تا سحر ول کنیم وصف تو را میگویم
چه کنم شعر دو چشمان تو درد العام است

 

عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۱
عارف قهرمان زاده:
نویسنده، روزنامه نگار، شاعر و پژوهشگر
زمینه فعالیت: گردشگری، جامعه شناسی و اکوتوریسم
بسیاری از مطالب و مفاهیم قابل اشتراک هستند به همین امید هنوز بلاگر هستم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان