وبلاگ شخصی عارف قهرمانزاده


دست نوشته های عارف قهرمانزاده

من مانده ام و وسعت سنگین راه ها

راه

 

من مانده ام و وسعت سنگین راه ها

با شرمی از نکرده ترین گناه ها


این شهر در مقابل من قد کشیده است

چون سوزنی گه گم شده ما بین کاه ها


سرخ و سفید و زرد رنگی نمانده است

من مانده ام و بوسه تلخ از سیاه ها


چون شاه کشوری که در آن کودتا شده است

دلگیرم از خیانت سخت سپاه ها


یوسف ترین شهر خودم بوده ام ولی

از قصر رفته ام و رسیدم به چاه ها


گرگینه های هیز و شکم باره در مسیر

باید گذشت از لب این پرت گاه ها


شعری چکید و قامت من را به خون کشید

هل من مبارزی وسط قتل گاه ها


من زنده ام هنوز و غزل فکر میکنم.

یک معجزه است در وسط مرده خواه ها


عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

بیا بازم کنار من آروم آروم قدم بزن

عارف قهرمانزاده

 

بیا بازم کنار من آروم آروم قدم بزن
از توی دنیای خودت تا دشت پرسه های من

دنیای سربی نمیخوام آدمای عروسکی
بیا یه جوری رد بشیم تا برسیم به کودکی

دنیای آدما بده پر از دروغ و دغله
پر از اتم پراز فشنگ نگاهشون مبتذله

تو دشت پرسه های من جای کسی غیر تو نیست
نه جای آدم نه تفنگ نه جای مرگ و تروریست

دنیای من همین وراست پشت نگاه خود ما
یه دنیای بدون جنگ دور از تموم آدما

#ترانه
عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

دختر شاه قجر باز چه خوابی دیدی

قهوه قاجار

 

 

قهوه چرخاندی و خواب از سر من قاپیدی
دختر شاه قجر باز چه خوابی دیدی


ته فنجان من از فال تو سر شار تر است
قدری آرام بگیر حضرت دیوانه مست

دست بردار از این شیطنت تکراری
در سرت باز بگو فکر چه چیزی داری


گفته بودم که سر آخر به تو سر میبازم
من خودم را سر این پیچ گذر میبازم

من زمین خورده و مفلوک تو بالا و بلند
بازی انگار تمام است عزیزم تو بخند

روز بر هم کنش عشق و غرور است نرو
چشم هفتاد و دو ملت همه شور است نرو

ترسم این است بگیرند و دچارت بکنند
گرگ ها نقشه کشیدند شکارت بکنند

این جهان جنگل انبوه شغال است و کلاغ
کرکسان بست نشستند در آرامش باغ

از تب تند خبابان گذرت خواهم داد
از سراشیبی تهران گذرت خواهم داد

از مبادا و مباد از لبه تیز هبوت
از هم آوردی انسان وسط سیب و سقوط


شاعر عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

دلتنگ ترین شعر مرا میخوانی

دلتنگ ترین شعر مرا میخوانی
انگشت به لب میبری و میمانی

لیلای اساطیری اندیشه من
اینک تو و این حالت سر گردانی

با این همه سرگیجه بعد از مستی
افسرده ترین حالت یک انسانی

یک روح به یک جن در گوشی میگفت
احساس منه دل شده را میدانی

آهسته برو که خون من گردن توست
هرچند که تو یک زن بی وجدانی

میخواهم از این گفته خجالت بکشم
اظهار نظر های به این عریانی

اما چه کنم که عالمی میدانند
ابعاد همین فاجعه انسانی

 

 

عارف قهرمان زاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

شنیدم شصت و شش قمری به دیدار خدا رفتند

شنیدم شصت و شش قمری به دیدار خدا رفتند
لباس حج به تن کردند و تا کوه دنا رفتند

سوار آسمان بودند و زاگرس بالشان را چید
کسی حتی نمی داند چگونه ? از کجا رفتند

شنیدم شصت و شش قمری به قاف قصه کوچیدند
ره سیمرغ روشن بود و آنها از خفا رفتند

زمین جایی برای فتح پاهای کبوتر هاست
سحر گاه غم انگیزی به سمت کبریا رفتند

دوباره اشک می بارد به روی پرسشی از درد
کسی آیا نمیداند که قمری ها کجا رفتند ?

حمیدرضا(عارف) قهرمان زاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

یک شب خروس دهکده را خواب برده بود

 

یک شب خروس دهکده را خواب برده بود
ماه و ونوس دهکده را خواب برده بود

فرهاد قصه تیشه خود را غلاف کرد
زیبای روس دهکده را خواب برده بود

دیوی رسید تا دم بیت العروس ما
اما عروس دهکده را خواب برده بود

شیری نمانده بود که تا غرشی کند
سگ های لوس دهکده را خواب برده بود

شیخی رسید و خواست که دادی ز حق کند
اما نفوس دهکده را خواب برده بود

تزویر و احتکار و ریا مانده بود بعد
بخش خلوص دهکده را خواب برده بود

هر آنچه بود دهکده را دزد برده بود
شاه عبوس دهکده را خواب برده بود

شاعر به خواب رفت و کسی با خبر نبود
آن شب خروس دهکده را خواب برده بود

عارف قهرمانزاده

 

 

عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

همیشه میمانم میان من یا تو

عارف قهرمانزاده

 

همیشه میمانم میان من یا تو
ببین تفاوت را میان من تا تو

چه میکنی بی من من از تو میپرسم ؟
تمام شب را تا طلوع فردا تو

خودت نمیخواهی خودم که میدانم
بدون من باشی دو لحظه حتی تو

تو مثل لیلایی منم که مجنونم
همیشه راضی من ولیکن اما تو

چرا نمیخواهی دوباره برگردی
چگونه بنویسم دوباره من یا تو
؟
بیا تماشا کن مرا که میخوانم
تمام شعرم را هجا هجا باتو

تو آخرین شعری تو آخرین شاعر
غزل توی اصلا همیشه زیبا تو

هزار یک شب را به یک غزل گفتم
بیا بخوان اینک دوباره امضا تو

عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۱

دلگیرم و خراب میروم دیگر

عارف قهرمانزاده

 

 

دلگیرم و خراب میروم دیگر

دیگر از این سراب میروم دیگر

 

رو راست عکس من بر عکس من نبود

از جلد تنگ قاب میروم دیگر

 

درگیر رفتنم دلگیر ماندنی

هی فال بیجواب ، میروم دیگر

 

دل در دلم نبود یک فصل قبل این

از حجم اضطراب میروم دیگر

 

ماندن برای من مرداب بودن است

ای شهر بی شتاب میروم دیگر

 

اهلی ترین غزل رامم نمیشود

از دست این عقاب میروم دیگر

 

مادر برای من یک خواب دیده است

از شهر ؛ رفته خواب ، میروم دیگر

 

استاده مادرم در چار چوب در

قران جام آب میروم دیگر

 

حمید رضا قهرمانزاده (عارف )

 

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

بر هم زن آرامش ملت دهه شصتی

دهه شصت

 

بر  هم زن آرامش ملت دهه شصتی
باید بکشد سخت خجالت دهه شصتی

یک عمر به دنبال همین رابطه بودیم
کاشف به عمل آمده علت دهه شصتی

شیخ اجل و مولوی و حضرت اسحاق
همواره نمودند ملامت دهه شصتی

این عامل بر هم زن آرامش بازار
بر شیب تورم تب سرعت دهه شصتی

سر کرده اشرار و خلافت گر داعش
در منطقه کردست جنایت دهه شصتی

سر چشمه بدبختی منظومه ی شمسی است
دارد به همین مساله شهرت دهه شصتی

از روی همین هاست اگر زلزله آمد
طوفان شن و عامل نکبت دهه شصتی

در قسم هنر دست رساندند به اسکار
هر چند که در شاخه وحشت دهه شصتی

ای خاک جهان بر سر این قوم پر از ننگ
اسطوره هرگونه وخامت دهه شصتی

بیکار و عذب مانده و سربار پدر شد
بر باغ جماعت شده آفت دهه شصتی

 

عارف قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰

هی خبر میگیرند

شهر مملو ز سکوت است دلم میلرزد
نکند کیف تو را قاپیدند

نکند تلفن تو دست کسی افتاده
نکند خبری هست که من بی خبرم

چند روز است دم در منتظرم تا که بیایی اما
خبری نیست که نیست

تلفنت خاموش است
گشت ها همه دنبال کسی میگردند

دستشان بی سیم ایست
هی خبر میگیرند

و صدای غریبی میرسد بر گوشم
یک نفر میگوید
.

.
ناگهان هم همه ها می خیزند
شهر در چاله مشتی نوسان می افتد

امروز هم که نیایی
فردا بیشتر نگران خواهم بود

 

#عارف_قهرمانزاده

عارف قهرمانزاده ۰ نظر ۰
عارف قهرمان زاده:
نویسنده، روزنامه نگار، شاعر و پژوهشگر
زمینه فعالیت: گردشگری، جامعه شناسی و اکوتوریسم
بسیاری از مطالب و مفاهیم قابل اشتراک هستند به همین امید هنوز بلاگر هستم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان